به هم نزدیک کردن، با هم یار کردن نزدیک کردن، یار و رفیق کردن توضیح در فارسی بفتح راء استعمال شده: (نبیذی که نشناسی از آفتاب چو با افتابش کنی مقترن. {} چنان تابد از جام گویی که هست عقیق یمن در سهیل یمن) (ابوالموید رونقی بخاری. برگزیده شعر. 38)
به هم نزدیک کردن، با هم یار کردن نزدیک کردن، یار و رفیق کردن توضیح در فارسی بفتح راء استعمال شده: (نبیذی که نشناسی از آفتاب چو با افتابش کنی مقترن. {} چنان تابد از جام گویی که هست عقیق یمن در سهیل یمن) (ابوالموید رونقی بخاری. برگزیده شعر. 38)
در بند کردن، پایبند کردن، در بند کردن: (... چه از جور و ظلم که در طبیعت او مفطور و مرکوز است مرا بیگناه مقید و محبوس کرده) (سلجوقنامه. ظهیری. چا. خاور. 13)، علاقمند بچیزی کردن
در بند کردن، پایبند کردن، در بند کردن: (... چه از جور و ظلم که در طبیعت او مفطور و مرکوز است مرا بیگناه مقید و محبوس کرده) (سلجوقنامه. ظهیری. چا. خاور. 13)، علاقمند بچیزی کردن
نشاختن فرمودن مقررداشتن: (نواب سلطان ابراهیم میرزا را مقرر کرد که با تفاق... در ایوان عدل نشسته مهمات حسابی خلایق و امور خیریه ممالک را فیصل دهند) (عالم آرا. چا. امیرکبیر. 207: 1)
نشاختن فرمودن مقررداشتن: (نواب سلطان ابراهیم میرزا را مقرر کرد که با تفاق... در ایوان عدل نشسته مهمات حسابی خلایق و امور خیریه ممالک را فیصل دهند) (عالم آرا. چا. امیرکبیر. 207: 1)